زمینه های تداوم و تکامل حیات علمی در ایران

ساخت وبلاگ

عرصه ی علم، عرصه ی انسان تک ساحتی نیست و جهان انسان، هم جهان فلسفی و هم جهان هنری، ادبی و منطقی است. از نمادهای انسان چند بعدی در عرصه علم و در ایران، می توان به دکتر محسن هشترودی اشاره کرد که در خلال تدریس ریاضیات به فلسفه، ادبیات، شعر و هنر می پرداخت و پس از او برخی از شاگردانش مانند دکتر پرویز شهریاری نیز در این مسیر گام نهادند و به مانند استاد، جامع الاطراف بودند. هشترودی و شهریاری از نادر اندیشمندان زمان ما بودند که در دوران تخصص ها، همه جانبه بوده و از دانش و هنر و فلسفه به عنوان مجموعه واحد و ناگسستنی معرفت انسانی آگاه بودند. این دو دانشمند، اندیشه ای علمی داشتند و دانش را به خاطر انسان و در خدمت انسان می خواستند.

با ارج نهادن به مقام علمی این دو استاد بزرگ، در این نوشتار به تاریخ تفکر علمی در ایران اشاره خواهد شد و از خلال آن به این پرسش پاسخ می دهیم که چرا با وجود این که جمعیت با سوادان در ایران بسیار بیشتر از قبل شده و تعداد دانش آموزان و دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاهی هم زیادتر شده است، با این حال نسبت به سال ۱۳۴۸ که در حدود نیم قرن از آن گذشته است، فروش کتاب به عنوان برآیندی از زیست علمی در جامعه ایران هیچ رشدی نداشته است؟ آن هم در جامعه ای با پیشینه و تاربخ تفکر علمی درخشان. چنان که به طور مثال تمام مثلثات، از خوارزمی تا غیاث الدین جمشید کاشانی در ایران مطرح شده و به منصه ظهور رسیده است یا غیاث الدین جمشید کاشانی در کتاب رساله المحیطیه برای اولین بار به حل معادله درجه سوم در جهان می پردازد. همچنین او برای نخستین بار عدد اعشاری را در دنیا باب می کند. قرن ها پیش از غیاث الدین جمشید کاشانی، در دوره خشایارشاه در ایران، استانس که به زرتشت ثانی مشهور بوده،  می زیسته است. استانس به مصر می رود و بسیاری از فیلسوفان مشهور از جمله دموکریت شاگرد او بودند. همچنین هفتصد سال قبل از میلاد، سرداری رومی به نام تمیتسوکلس به ایران آمده و به همدان می رود و در آن جا با مکتب و مدرسه ای مواجه می شود که رئیسی به نام سئینه داشته است. سئینه حدودا صد شاگرد داشته که این شاگردان، فلسفه، جغرافیا، نجوم و پزشکی می خواندند. آن سردار رومی آنقدر درگیر جذبه این مدرسه می شود که در آن به درس خواندن می پردازد. چنان که آن زمان برای معالجه از اقصی نقاط جهان به نزد سئینه می آمدند. بعد از اسلام نیز یک دوره کامل حیات علمی و از جمله ریاضیات، مربوط به ایران است که از اواخر قرن دوم شروع می شود و به قرن نهم هجری ختم می گردد. از بنو موسی، محمد خوارزمی و فضل نیریزی و دیگران تا بوزجانی و غیاث الدین جمشید کاشانی. کتاب مهمی مانند شمار نامه ایوب طبری نیز به زبان فارسی تحریر شده است. در این دوره ششصد ساله، اکثر ریاضی دان های بزرگ جهان ایرانی بوده اند و یا در سرزمین هایی زندگی می کردند که در آن روزگار جزو ایران بوده است. با این حال همه ملت ها خارج از نژاد و مذهب، در همه جای دنیا، در پیشرفت تمدن نقش داشته اند و در واقع آن بخشی از دنیا با شکوه است که دست ساخت تمام بشریت است. همان طور که هنوز بهترین تعریف ریاضیات از آن گالیله است: ریاضیات زبان طبیعت است. بنابراین برای این که ریاضیات را بفهمیم، باید زبان طبیعت را بدانیم. آن زبان، عبارت است از مجموعه آن چه که در اطراف ما در طبیعت می گذرد و آن روز که انسان روی درختان علامت گذاشته و آن علامت ها به عدد تبدیل شده، ریاضی و علم با انسان بوده است. در غاری در نزدیکی شهر بهشهر که قدمتش به هجده هزار سال می رسد، استخوانی پیدا شده که روی آن استخوان بعد از هر پنج خط، یک خط بلند کشیده شده و باز کنار پنج خط دیگر هم، یک خط بلند دیگر کشیده شده که نشانه نوعی عدد نویسی است. بر این اساس ریاضیات که به مفهوم عام خود، تاربخی برابر تاریخ انسان دارد، زیر تاثیر دو نیروی بیرونی و درونی پیش رفته است. نیروی بیرونی مربوط به طبیعت، جامعه و نیازهای زندگی است و نیروی درونی به تلاش ذهنی انسان در پیدا کردن رابطه منطقی بین مفهوم ها و یافته های به ظاهر جدا از هم، پیدایش تدریجی اختلاف بین ایده آل ها و جسم های واقعی دنیای خارج یعنی انتزاع، و استنتاج های قیاسی تازه در درون خود ریاضیات مربوط می شود. با این حال نظریه و عمل نمی توانند برای مدتی دراز از هم فاصله بگیرند. چرا که عمل و نظریه باید با هم و در بستگی با یکدیگر پیش بروند و هدف اصلی، حل دشواری های زندگی و کشف قانونمندی های حاکم بر طبیعت و جامعه است و این در اصل، منطق اصلی تکامل است. نظریه نمی تواند برای همیشه از عمل و پراتیک جلو بیفتد و یا عقب بماند و دیر یا زود این فاصله جبران می شود. از سوی دیگر استدلال و اثبات، حرکتی منطقی دارد و شبیه بالا رفتن از نردبان، باید از پایین به بالا و در هر گام یک پله پیموده شود تا زنجیره ارتباط های منطقی را تشکیل دهد. حیات علمی ایران در سده های میانه از سده هفتم تا پایان سده پانزدهم میلادی بر بنیان ریاضیات ایرانی در این بستر شکل گرفت. در عین حال میراث ریاضی دانان ایرانی در این دوران چنان عظیم است که در سده های بعد به تقریب تنها از راه ترجمه آن ها به زبان لاتینی و زبان های اروپایی، دانش ریاضی، مقام خود را در اروپا به دست آورد. کتاب هایی چون جبر و مقابله خوارزمی، قانون مسعودی ابوریحان بیرونی و کتاب ابوالوفای بوزجانی به نام آن چه از عمل های هندسی مورد نیاز صنعت گران است، از جمله این آثار به شمار می روند و ریاضیات کاربردی ایرانی که هدف اصلی آن رفع نیازهای زندگی بوده است، چهره های درخشانی همچون خوارزمی، پسران موسی شاکر، نیریزی، بوزجانی، بیرونی، فارابی، پورسینا، کرجی، خیام، نصیرالدین طوسی و کاشانی را در خود جا داده است. چنان که گفته شد حرکت علم به صورت عام و ریاضیات به طور اخص، حرکتی تکاملی و قانونمند است. از عددنویسی موضعی در سرزمین زیر تسلط عیلامی ها در جنوب و جنوب غربی ایران در هزاره های پیش از میلاد تا کشف کسرهای دهدهی توسط غیاث الدین جمشید کاشانی در کتاب مفتاح الحساب. در نتیجه نیروهای پنهانی عمل و نیازهای زندگی در اغلب حالت ها سرچشمه نیروی تاریخی ساختارهای نظری بوده است و تاریخ علم، پاداش هر کسی را در حد کارش به او می دهد و دیگران را بر می انگیزاند تا به جمع اندیشمندان بپیوندند. تاریخ نقش حیات علمی هر دوره را در ساختمان تمدن بشری نشان می دهد و دیدگاه فلسفی ما را دقیق تر و عملی تر بیان می کند و موجب نزدیک تر شدن انسان به شناخت طبیعت و جامعه و قانونمندی های حاکم بر آن ها می شود. تاریخ، انسانی بودن حیات علمی هر دوره را هم منعکس می کند و نشان می دهد هیچ ملت یا نژادی برگزیده نیست و انسان در هر کجای دنیا و از هر قومی که باشد، انسان است و برای بهتر شدن شرایط زندگی خود و انسان های دیگر، چه در عمل و چه در اندیشه، تلاش می کند و به همین مناسبت، تاریخ و به ویژه تاریخ دانش، روحیه همدردی و همکاری با دیگر ملت ها را تلقین می کند. تاریخ حیات علمی نشان می دهد که بر خلاف تبلیغات، انسان همیشه و در هر حال برای پیشرفت خود و زندگی بهتر انسان ها، مبارزه کرده است. تاریخ نشان می دهد که تکامل حیات علمی، قانونمند است و به همین دلیل بررسی و مطالعه آن، راه امروز و فردای ما را روشن می کند. حال با این چشم انداز به پرسش اولیه پیرامون کند شدن مسیر تکامل حیات علمی در ایران با وجود مراکز متعدد دانشگاهی و فارغ التحصیلان پر تعداد آن ها می پردازیم. آن هم در سرزمینی که مدرسه نظامیه نیشابور، حکمت خانه بلخ، ربع رشیدی تبریز و رصد خانه مراغه در آن دایر بوده است و محمد بن زکریای رازی یک هزار و صد سال پیش در آن گفته است: علوم باید دائما در پیشرفت و کمال باشند و اگر استادی در زمانی دراز به نتیجه ای علمی رسیده، شاگرد او باید در زمانی کوتاه آن را دریابد و بازمانده زمان را صرف تکمیل آن علم کند. یکی از عواملی که در دوران دانش آموزی حیات علمی مدارس ایران امروز دست انداز ایجاد می کند و موجب سرگردانی شاگردان و معلمان می شود، کنکور است. از این حیث کنکور، دانش مملکت را ویران کرده است و تا زمانی که اجرا می شود، امیدها برای بهبود آینده علم در ایران را کمرنگ می کند. ایران تنها کشوری است که در عرصه بین المللی، روش کنکور آن هم به این صورت فرسایشی را دارد و تداوم اجرای آن بی ارتباط با دکان هایی به نام آموزشگاه ها و موسسات تضمینی کنکور نیست. از سوی دیگر نه امروز و نه هر زمان دیگری از منظر بسیاری از اندیشمندان، دانشگاه دوره سرمایه داری مبتنی بر مدرک گرایی صرف هیچ چیزی از منظر معرفتی به دانشجو نمی دهد و ادامه تحصیل، سرگردانی دانشجویان را از چهار تا ۱۲ سال عقب میاندازد و اتفاق دیگری روی نخواهد داد و بدین ترتیب نیروی بالقوه ای که می تواند نقشی تاثیرگذار در حیات علمی کشور داشته باشد، هیچ گاه بالفعل نمی شود و پس از دوران دانشجویی، سرگردان و بیکار می گردد. نتیجه مستقیم وجود کلاس های آموزشی اعم از دانشگاهی و غیر آن در ایران، دور شدن علوم از واقعیت عینی و نیازهای عملی است. در این کلاس ها برای ایجاد مهارت، به مساله هایی می پردازند که انتزاعی بوده و زاییده مستقیم زندگی نیست. در عین حال زمانه ما مانند دوره ای نیست که در آن یک نفر تک و تنها قادر باشد در خانه بنشیند و قلم به دست بگیرد و هرچه فکر می کند، بنویسد. امروز، کار باید به صورت جمعی انجام شود. با این حال در بین جوانان ایران زمین بسیارند انسان های ارزشمندی که به آن ها توجه نمی شود. جوانانی که تمام خواسته هایشان فرو خفته است و نمی توانند قابلیت شان را نشان بدهند. یکی از عوامل کم توجهی به راه عقلانی رسیدن به مسائل، این است که در کشور ما هنوز رنسانس اتفاق نیافتاده است. رنسانس یعنی این که افراد بتوانند مستقلا فکر بکنند و در مسائل خصوصی افراد به خصوص در حوزه اندیشه وارد نشوند. گرچه، این رنسانس فکری در ایران در حال بروز و ظهور است و بعد از آن است که ایرانیان می توانند با تفکر علمی مستقل، رشد و نمو داشته باشند. مهم این است که هر کسی در حد خودش کاری بکند تا در نهایت حیات علمی در کشور به پیش رانده شود. 

نگاهی به فیلم آستیگمات؛ روایتی واقع گرایانه از آسیب های اجتماعی...
ما را در سایت نگاهی به فیلم آستیگمات؛ روایتی واقع گرایانه از آسیب های اجتماعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sadrolgharavi بازدید : 166 تاريخ : پنجشنبه 28 فروردين 1399 ساعت: 2:14