معامله‌گران موفق بازار سهام (۲)

ساخت وبلاگ

یکی از مهم‌ترین نکته‌هایی که از حسین هانکر می‌آموزیم، عمل بررسی معاملات خود در بازار سهام است. او هنگامی که برای اولین‌بار معامله می‌کند، متحمل ضرر و زیان می‌شود. در آن موارد، به عقب بر می‌گردد و آن معاملات را دوباره بررسی می‌کند تا متوجه شود که آیا سرمشقی در آن میان وجود دارد یا خیر. هر هفته معاملات خود را در بازار سهام دوباره تجزیه و تحلیل می‌کند تا دریابد چگونه می‌توان آن‌ها را بهبود بخشد. او می‌گوید: برای دو شرکت کار کرده‌ام. هر دوی آن‌ها ورشکست شدند. شرکت خودم را راه‌اندازی کردم و با پنج نفر دیگر شریک شدم. پس از حدود یک سال، این شراکت بسیار بد پیش رفت و با ضرر و زیان قابل توجه مالی به آن پایان دادم. آن زمان همه چیزم را از دست دادم. هرگز تا آن حد ضرر نکرده بودم. بی‌کار بودم و این بیکاری تا حدود یک سال طول کشید. اکنون، با نگاهی به گذشته متوجه می‌شوم که این دوره درس‌های بسیار ارزشمندی به من آموخت. درس‌هایی در مورد برنامه‌ریزی، مدیریت و مستندسازی همه‌چیز. از آن پس یاد گرفتم روی پای خودم بایستم. اولین روز در بازار سهام را هرگز فراموش نمی‌کنم. با حساب کوچکی معامله‌ای انجام دادم. کلید استراتژی معاملاتی من، بردهای کوچک اما مداوم است. حدود ۷ صبح بیدار می‌شوم و ابتدا اخبار را می‌بینم تا اگر خبر مهمی بود، آن روز حواسم را جمع کنم. اگر روز بسیار آرامی بود، به طور معمول سیگنال‌هایی در دو ساعت اول ظاهر می‌شوند. وارد معامله می‌شوم و سود خود و نقطه توقف ضرر خود را تنظیم می‌کنم. به طرح معاملاتی دستی اصلی خودم پایبندم؛ زیرا داشتن نظم و انضباط مهم است. در اوایل حرفه معاملاتی خودم در بازار سهام به مقطعی رسیده بودم که بیش از اندازه معامله می‌کردم. یکی از مهم‌ترین کارهایی که مردم برای بهبود معاملات خود و به ویژه زمانی که خیلی موفق نیستند باید انجام دهند، این است که وقفه و ایست داشته باشند؛ به عقب برگردند و معاملات موفق و ناموفق را آنالیز کنند؛ زیرا بیشتر اوقات یک زمینه مشترک برای موارد موفق یا برای موارد ناموفق پیدا می‌شود. هرگز بدون نقطه توقف ضرر و سود، معامله نمی‌کنم. این بخشی از مدیریت است و برای بقای یک معامله‌گر در بازار سهام بسیار اهمیت دارد. یکی از کارهای انگیزه دهنده می‌تواند آموزش باشد. من عاشق مطالعه و یادگیری هستم. معامله در بازار سهام بازی نیست و شبیه قمار هم نیست. یک کار بسیار جدی است و باید به این صورت با آن رفتار کرد. بازار سهام به نظم فوق‌العاده زیاد نیاز دارد. بر این اساس اصل اول داشتن نظم و انضباط و پشتکار است. اگر بار اول موفق نشدید، تسلیم نشوید. مردم نمی‌خواهند معاملات ضررده را تجزیه و تحلیل کنند و بفهمند که چرا شکست خورده‌اند. آن‌ها نمی‌خواهند این سوال را از خودشان بپرسند. به نظر من، خوداندیشی، کلید تبدیل شدن به یک معامله‌گر موفق در بازار سهام است. بنابراین وقتی معامله می‌کنید باید با خودتان صادق باشید. جالب‌ترین بخش معاملات برای من، نگاه کردن به چارت‌ها و تجزیه و تحلیل است. در حال حاضر، هیجان‌انگیزترین کارها برایم، توسعه سیستم‌ها و به کار انداختن آن‌ها در بازار سهام است. وقتی برای اولین بار کارم را در بازار سهام شروع کردم، فقط به خاطر بودن در این بازار سر از پا نمی‌شناختم. اما پس از ضرر در چند معامله، نظم و انضباط را یاد گرفتم.

فرانکی لا بیش از بیست سال در حرفه معامله‌گری در بازار سهام سابقه دارد و به شدت معتقد است که موفقیت با تجربه و گذشت زمان به دست می‌آید. رویکرد آرام، ساده و فلسفی او نسبت به معامله، به خوبی به او کمک کرده است. او می‌گوید: از سال ۱۹۸۶ این حرفه را شروع کرده‌ام. زمانی که برای اولین بار وارد این صنعت شدم، کار در بازار سهام را با انجام کارهای اداری شروع کردم. به صورت اتفاقی پیش آمد و مدت کوتاهی پس از آن متوجه شدم که در بازار سهام، فرصت‌های بسیاری وجود دارد. در این زمان شغلم را تغییر دادم و یک کارگزار تخصصی در سهام شدم. پس از آن بود که معاملات خودم را شروع کردم. این اتفاق تا سال ۱۹۸۸ نیافتاد. ابتدا با بخشی از پس‌اندازم به معامله پرداختم؛ بنابراین دو سال طول کشید تا برای این کار پس‌انداز کردم. در آن زمان کارگزار و مشاور مالی بودم. از ابتدای سال ۲۰۰۵ تمرکزم بیشتر بر آموزش بوده است و در کنار آن به معاملات سهام پرداخته‌ام. در ابتدا با شکست‌های زیادی مواجه شدم. برای سرمایه‌گذاری و معامله‌گری در بازار سهام، در ابتدا یک چرخه شکست، به دنبال آن موفقیت و بار دیگر شکست و بار دیگر موفقیت وجود دارد. اما مرحله آخر، یا موفقیت یا شکست است که برابر با زندگی است. موفقیت‌های بعدی من نشأت گرفته از تجربه شکست‌هایم است. زمانی با مانعی مواجه می‌شوم که به تجربه یادگیری دیگری بدل می‌شود و این مسأله بخشی از آموزش من برای تبدیل شدن به یک معامله‌گر موفق در بازار سهام است. امروز معامله‌ای می‌کنید و شکست می‌خورید، اما فردا روز دیگری است. وقتی معامله بدی انجام می‌دهم، آن را فراموش می‌کنم. می‌خوابم، بیدار می‌شوم و فردا بار دیگر همه‌چیز را شروع می‌کنم. در معامله‌گری در بازار سهام هر روز احساس موفقیت یا شکست را تجربه می‌کنید. بنابراین معاملات بد اجتناب ناپذیر هستند. پس از مجموعه‌ای از شکست‌ها، به طور طبیعی می‌خواهید تغییر کنید؛ زیرا باید به سمت جلو پیش بروید. پس از سی سالگی، محافظه‌کارتر خواهید شد. به همین دلیل در سال ۱۹۹۸، سبک معاملاتی خود را تغییر دادم. اگر معامله بدی انجام دهم، یاد گرفته‌ام از آن معامله خارج شوم، به جای آنکه مانند آنچه در جوانی انجام می‌دادم، به امید بازیابی سریع، بیشتر در معامله فرو بروم. مهم است که یاد بگیریم چگونه بازار سهام را تجزیه و تحلیل کنیم و یک طرح معاملاتی خوب داشته باشیم. روزنامه و مجلات مالی را می‌خوانم. چارت‌ها و سطوح قیمت را بررسی می‌کنم و این‌گونه یاد می‌گیرم. سبک بلند مدت را ترجیح می‌دهد. بر اساس چارتهای شب گذشته، یک جهت را انتخاب کرده و سپس بر اساس داده‌های اقتصادی و سطوح فنی، نقطه ورود خود را مشخص می‌کنم. اخبار سیاسی یا مالی را نیز بررسی می‌کنم. بررسی چارت‌ها متداول‌ترین روشی است که از آن استفاده می‌کنم. این شیوه بررسی کارهای من در یک روز معمولی است. با بررسی چارت‌ها، می‌توان متوجه شد چه نوع روندی در حال وقوع است. در مورد داده‌های اقتصادی، آن را بر یک مبنای بسیار کوتاه‌مدت‌تر استفاده می‌کنم. به طور مثال، به بازار سهام می‌روم و یک خبر اقتصادی مهم منتشر می‌شود و من بررسی می‌کنم که این خبر موقعیت مرا تقویت یا تضعیف می‌کند. این کار، ثانوی است؛ اما در روند و جهت روند بسیار اهمیت دارد و فقط داده‌هایی را بررسی می‌کنم که در مورد نحوه تأثیر آن بر موقعیت من است. وقتی به بازار سهام می‌روم و وارد موقعیتی می‌شوم، برای تشخیص اینکه یک موقعیت را چه مدت نگاه می‌دارم، چارت‌ها را بررسی می‌کنم. اگر هنرهای رزمی و کنگ‌فو را دوست داشته باشید، برخی از آن حرکات را انجام می‌دهید. اما شاید در آن زمان تفاوت آن حرکات با کاراته، تکواندو یا سبک جوجیتسو را ندانید. پس از یادگیری و تمرین بیشتر به عنوان کارآموز واقعی هنر رزمی، متوجه می‌شوید که حرکاتتان از نوع کدام یک بوده است. در مورد معامله سهام نیز همین‌گونه است. زمانی که معامله می‌کنم بسیار آرام هستم. هدف روزانه یا هفتگی ندارم چون ترجیح می‌دهم صبر کنم تا فرصتی رخ دهد و سپس وارد عمل می‌شوم. افرادی هستند که به صورت کوتاه‌مدت معامله می‌کنند. به این افراد پیشنهاد می‌کنم که بیشتر به دنبال معاملات بلند‌مدت باشند؛ یعنی به جای اهداف روزانه، اهداف حداقل سه ماهه داشته باشند. این مسأله امکان انعطاف‌پذیری بیشتری را فراهم می‌کند. مهم‌ترین چیز در معامله کردن، نداشتن استرس است. قانون شماره یک من در بازار سهام، استفاده از نقاط توقف، تنوع‌بخشی به سرمایه و نگران نبودن در مورد ضرر و زیان است. هرچه بیشتر در مورد ضرر و زیان نگران باشید، ناموفق‌تر خواهید بود. بیش از حد انتخاب خواهید کرد و متوجه می‌شوید که فرصت‌ها را از دست داده‌اید. باید تجزیه و تحلیل کنید و تکالیف خود را انجام دهید. باید مایل باشید ریسک را بپذیرید. تا زمانی که نقطه توقف داشته باشید، مشکلی وجود ندارد و ضرر و زیان محدود است. برد و باخت بخشی از این حرفه است. اگر سیستم خود را باور داشته باشید، نباید اجازه دهید که برد و باخت اعتماد به نفستان را از بین ببرد. فکر می‌کنم در این شرایط حفظ سرمایه بیشترین اهمیت را دارد. در بازار سهام به طور قطع حریص نبودن را آموختم. اگر ورود خوبی به معامله داشته باشید، قیمت بهتری برای فعالیت در اختیارتان قرار می‌دهد. همچنین، خروج نیز اهمیت دارد. زیرا افراد بسیاری وارد بازار سهام می‌شوند، سود هم می‌کنند؛ اما چون به درستی خارج نمی‌شوند، سود به زیان تبدیل می‌شود. به طور کلی برای فرانکی لا معامله در بازار سهام به معنی حفظ کنترل است. به عقیده او گاهی اوقات هوشمندانه‌ترین معامله، می‌تواند سخت‌ترین نیز باشد. فرانکی لا به جای حد وسط گیری پایین، حد وسط گیری بالا را انجام می‌دهد. با حد وسط گیری بالا، روی سود ریسک می‌کنید و نه سرمایه اصلی.

مهم‌ترین نصیحت ایندی جونز این است که چگونه معامله در بازار سهام با بوکس ارتباط دارد. بنا به گفته ایندی جونز، قانون شماره یک در معامله در بازار سهام، همان قانون شماره یک در بوکس است: "همیشه از خودتان محافظت کنید". ایندی جونز همیشه نبض تمایلات بازار سهام را دارد و حداقل ده خبرنامه مختلف را می‌خواند. به عقیده او می‌توان با مطالعه خبرنامه‌ها، وبلاگ‌ها، رسانه‌ها و نیز برنامه‌های خبری، تعهد گزارش معامله‌گرانی را که اطلاعاتی ارایه می‌کنند، در تمایلات بازار سهام دید. او می‌گوید: آموزش من در سرمایه‌گذاری و معامله، در سال سوم دانشگاه آغاز شد. ما با یک اردوی کلاسی به بورس رفتیم. با خودم فکر کردم: وای! اینجا جایی است که حرفه‌ای ها، عملیات مالی بزرگ انجام می‌دهند. سال ۱۹۸۶ بود. از کودکی از مادرم می‌خواستم برایم روزنامه بخرد. بنابراین از زمانی که حدود ده یا یازده سال داشتم، هر روز برایم روزنامه می‌خرید و از آن زمان، مجذوب اقتصاد و بازار سهام شدم. عاشق بررسی روندها بودم. مدت کوتاهی پس از آن اردوی کلاسی، یک حساب معاملاتی در بازار سهام باز کردم و به معامله پرداختم. تابستان سال ۱۹۸۸ دو پیشنهاد شغلی داشتم. یکی از بانک و دیگری کارمندی در بورس. در آن زمان حقوق بانک ۲۴ هزار دلار در سال و کارمندی در بورس ۱۶ هزار دلار بود. مادرم گفت: خوب، کی کارت را در بانک شروع می‌کنی؟ گفتم: نه، از هفته دیگر کارم را در سالن بورس شروع می‌کنم. این فرصت را از دست ندادم؛ زیرا می‌خواستم در سریع‌ترین زمان ممکن به معامله در بازار سهام بپردازم. کارم را به عنوان یک کارمند در بورس شروع کردم و حدود دوازده ماه پیش از اینکه معاملات را برای شرکتی دیگر شروع کنم، طول کشید. با خودم گفتم: بسیار خوب ایندی، باید یاد بگیری که چگونه مانند یک حرفه‌ای در بازار سهام معامله کنی و مهارت‌های مدیریت را یاد بگیری. سه سال برای آن شرکت معامله کردم. حدود ماه مارس یا آوریل، آن شرکت را ترک کردم و تقریبا هرگز بازنگشتم. مانند یک استراحت طولانی بود. پس از حدود سه ماه، متوجه شدم که همه دوستان دوران دانشگاهم ازدواج کرده‌اند و نمی‌توانند هر شب با من بیرون بیایند. باید روز بعد به سر کار بروند و ساعت پنج صبح از خواب بیدار می‌شوند. پس از آن، همه چیز را فراموش کردم. فکر می‌کنم از ماه ژوئن تا دسامبر سال ۱۹۹۷ در بازار سهام به صورت مستقل معامله کردم. معامله به صورت الکترونیکی بسیار درونگرایانه است. باید سعی کنید متوجه شوید که بازیگران سهم چه کسانی هستند. باید این حقیقت را درک می‌کردم که حرفه‌ای باشم و ریسک خود را مدیریت کنم. در واقع این مسأله، درونی بود. سال اول پس از اینکه ۲۰ هزار دلار ضرر کردم، تصمیم گرفتم حرفه‌ای عمل کنم. همه‌چیز را در مورد بازار سهام خواندم. کتاب جادوگران بازار سهام در مورد اونی سلبا را خواندم و سعی کردم بفهمم که او چه کاری انجام داده است. در یک روز معمولی ساعت‌های عجیبی از خواب بیدار می‌شوم. حدود دو صبح از خواب بیدار می‌شوم. هر نوع اخباری را می‌بینم تا بفهمم که چه چیزی می‌تواند در دنیا یا سهامی که من معامله می‌کنم، در حال تغییر باشد. من گرایش به سرمایه‌گذاری بلندمدت دارم. هر چیزی را بر حسب متون سرمایه‌گذاری در بازار سهام می‌خوانم و این کار برایم جذاب است. در جست‌وجوی سرمایه‌گذاری‌های خوب در بازار سهام هستم و نیز معاملات عالی را در این بازار جست‌وجو می‌کنم. هر روز حداقل حدود یک تا دو ساعت آماده‌سازی انجام می‌دهم. موقعیت خود را در بازار سهام بررسی می‌کنم که چگونه هستم و سناریوهای خطر آنچه انجام می‌دهم، چیست. اگر عاشق معامله کردن در بازار سهام هستید و اگر می‌خواهید معامله‌گر بزرگی باشید، باید از سرمایه‌تان محافظت کنید. بدون سرمایه، معامله‌ای در کار نیست. ما در جهانی نامعلوم زندگی می‌کنیم که نمی‌توان کمیت چیزها را مشخص کرد. آنچه در بازار سهام دیده‌ام این است که ما در جهانی در حال تغییر زندگی می‌کنیم. فرصت‌ها هر چند وقت یکبار ظاهر می‌شوند. می‌توانید تجزیه و تحلیل کنید؛ بدترین سناریوها را بررسی کنید و روی برخی از فرصت‌های معاملاتی سرمایه‌گذاری کنید. در شرایط بازگشت بازار که نمی‌دانید چه اتفاقی می‌افتد و چیزها بسیار نامعلوم می‌شوند، از سرمایه‌تان محافظت کنید. گوردون کگو می‌گوید: ناهار برای افراد ضعیف و بزدل است. همه معامله‌گران متفاوت‌اند. اما می‌توانیم زمینه مشترکی میان آن‌ها بیابیم. هر معامله‌گر بزرگی که تا به حال در مورد او خوانده‌ام، معامله‌ای را تجربه کرده است که در اوایل حرفه‌تان رخ می‌دهد و زیر فشار آن له می‌شوید. این رویداد به نوعی به تمرین جست‌وجوی روح بدل می‌شود که در آن تصمیم می‌گیرید که آیا می‌توانید این حرفه را ادامه دهید یا خیر. هشدار من به همه معامله‌گران این است که این اتفاق برایتان رخ خواهد داد. آنچه پس از آن اتفاق می‌افتد، به شما بستگی دارد. تمرکز بر پول، تعداد زیادی از معامله‌گران را از تبدیل شدن به معامله‌گران موفق بازار سهام باز می‌دارد. توصیه من برای حرفه معامله‌گری، تمرکز بر فرآیند است. در این زمینه، هر معامله‌گری متفاوت عمل می‌کند. شما به آزادی اندیشه و انعطاف‌پذیری برای موفقیت در این عرصه نیاز دارید. در نهایت باید ضررهای خود را قطع کنید و اجازه دهید که سودهایتان جاری شوند. منطق، جدی گرفتن معاملات در بازار سهام است. امروزه، برای هر معامله‌گری که به خود احترام می‌گذارد، قطع نکردن سریع ضرر و زیان، گناه شمرده می‌شود. برای تداوم توانایی در معاملات آینده، باید این عقاید را با سطح بیشتری از بلوغ و ‌پختگی بازنگری کنیم. در سال ۱۹۷۴، محمدعلی کلی در رویداد بوکس رامبل در جنگل، در برابر جورج فورمن در کینشاسای زئیر، برای تبدیل شدن به قهرمان سنگین‌وزن جهان، یک استراتژی در بوکس را استفاده کرد که در آن زمان در ورزش یک گناه در بوکس به شمار می‌رفت. این استراتژی به اصطلاح رود ادوپ Rope a Dope نامیده می‌شد. این نظریه در آن زمان اینگونه بود که تکیه دادن به طناب اشتباه است؛ زیرا بوکسور را در معرض حملات بیشتر نسبت به زمانی که در حرکت در اطراف رینگ است، قرار می‌دهد. این مسأله محمدعلی را از استفاده از این استراتژی دلسرد نکرد. فورمن سرسخت‌تر از علی بود. تحلیل‌گران احساس می‌کردند علی باید از فورمن دور بماند تا او را بزند. در عوض، علی در پایان راند اول بر روی طناب تکیه زد و از طناب برای بقیه مبارزه استفاده کرد. استراتژی فورمن که به طور کلی روشن بود. حرکت از وسط رینگ، انداختن علی بر روی طناب و ضربه زدن به او. از آنجا که علی با میل و رغبت بر روی طناب دراز کشیده بود، فورمن خودش را در مقابل علی کاشت و به اندازه‌ای که می‌توانست به او ضربه زد. فورمن به طور مداوم به پایین تنه علی ضربه می‌زد. با توجه به اینکه علی از خود محافظت می‌کرد، در ضربه به سر مشکل داشت. همین که فورمن سعی می‌کرد جای خود را تغییر دهد یا نفس بگیرد، علی ضربات مشتی بر او وارد می‌کرد. فورمن کم کم از این همه فعالیت خود و از ضربات گاه و بی‌گاه علی خسته شد. کار فورمن در پایان دور پنجم به پایان رسید و در دور هشتم ناک اوت شد. باید توانست این نصیحت ورزش بوکس را در معاملات بازار سهام اعمال کرد و به عقب نگاهی انداخت و تلاش کرد دیدگاه بالغ‌تری در مورد نحوه دستیابی به نتایج انتخاب کرد.

+ نوشته شده    توسط سید محمد صدرالغروی 

نگاهی به فیلم آستیگمات؛ روایتی واقع گرایانه از آسیب های اجتماعی...
ما را در سایت نگاهی به فیلم آستیگمات؛ روایتی واقع گرایانه از آسیب های اجتماعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sadrolgharavi بازدید : 57 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 13:23