معامله‌گران موفق بازار سهام (۳)

ساخت وبلاگ

استراتژی رونالد کمبل در بازار سهام، معامله جریان اخبار است. او فقط چیزی را معامله می‌کند که آن را درک کند. این شیوه به خوبی به او خدمت کرده است. با نسبت دادن بخشی از موفقیت او به عمل چینی فنگ‌شویی، رونالد کمبل بر این باور است که راحتی محیط معاملاتی کمک می‌کند که هنگام معامله در بازار سهام، متمرکز و آرام باشد. او می‌گوید: کار من برنامه‌ریزی شده است. از حدود سال ۲۰۰۰ معامله در بازار سهام را شروع کردم. مهم‌ترین جنبه، تحلیل بنیادی بود. بنابراین در مورد شرکتی که می‌خواستم در بازار سهام معامله کنم، تحقیق می‌کردم. همچنین چند کتاب خواندم و به خودم آموزش دادم. پس از آن درگیر چارت‌ها شدم. در حال حاضر لپ‌تاپم را در مقابل خود قرار می‌دهم؛ تلویزیون را روشن می‌کنم و هر دو را با هم نگاه می‌کنم. اخبار صبحگاهی ساعت هفت است که زمان خوبی برای بیدار شدنم است. ساعت هفت بیدار و برای معامله آماده می‌شوم. وقتی برای معامله آماده هستم، اولین کاری که انجام می‌دهم این است که نگاهی به اعداد می‌اندازم تا ببینم بازار کجاست. سپس اخبار و گزارش‌های مختلف بازار سهام را می‌خوانم و به بررسی چارت‌های قیمت می‌پردازم که ببینم در طول شب چه تغییری داشته است. پیش از موقع، برای ورود برنامه‌ریزی می‌کنم. من یک دستاورد ماه به ماه می‌خواهم. تا زمانی که بازدهی در پایان ماه پنج تا ده درصد باشد، احساس می‌کنم بهای وقت و تلاش من بوده است. اگر یک دوره شکست داشته باشم، وضعیت خودم را تجزیه و تحلیل می‌کنم تا بفهمم چه چیزی را اشتباه انجام می‌دهم. زمانی که موفق هستم به خودم دستمزد می‌دهم. بیرون می‌روم و چیز قشنگی می‌خرم. برایم روانشناسی بازار سهام و تلاش، اهمیت دارد. هدف من همیشه حفظ هر حساب، خارج کردن مبلغ مازاد و واریز آن به حساب دیگر است. همیشه می‌دانم نقطه توقف و سطح ریسکم در کجا قرار دارد. اینها را پیش از ورود به معامله برنامه‌ریزی کرده‌ام. عاشق معامله‌ کردن در سفر هستم. زمانی که در سفر هستم و زمانی برای نفس کشیدن و دور بودن از مشکلات دارم، بهترین معاملاتم‌ را انجام می‌دهم. بازار سهام همیشه در حال تغییر است. بنابراین سعی می‌کنم هیچ‌گونه پیش بینی انجام ندهم. در طول ساعات استراحتم، از مطالعه ایده‌های معاملاتی در انجمن‌های مختلف لذت می‌برم. دوست دارم آنچه را که در آن اتفاق نظر است و آنچه را که هرکسی فکر‌ می‌کند، مطالعه کنم. برایم کلید، روانشناسی است. اما مهم‌ترین چیز آموختن است. بازار سهام چیزهای زیادی به شما می‌آموزد. باید چند کتاب معاملاتی بخوانید. فکر می‌کنم مردم باید با یادگیری بازار سهام شروع کنند. جالب‌ترین مسأله در مورد معامله‌گری در بازار سهام این است که صورت حسابی دارید که نشان می‌دهد چگونه عمل کرده‌اید. عمل قیمت، نحوه واکنش بازار سهام به آن و عمل بازار درگذشته نسبت به انتشار ارقام را به ذهنم می‌سپارم. قانون شماره یک من در بازار سهام این است که همیشه باید مهماتی به عنوان ذخیره داشته باشید؛ زیرا هرگز نمی‌دانید که چه زمانی قرار است معامله به نفع یا ضرر شما تغییر جهت دهد و بیشتر اوقات، این زمان‌ها فرصتی عالی برای افزودن به معامله است. بنابراین مسأله مدیریت است. احساس می‌کنم فنگ شویی در معاملات من نقش دارد. من تا حدی بر اساس محیط خود، از معاملات به طور کامل ضررده به معاملاتی موفق دست یافته‌ام. در اتاقم گیاه دارم. همه چیز تمیز به نظر می‌رسد و می‌توانم معامله کنم. راحتی، فاکتور مهمی است. من صلح و آرامش را دوست دارم و وقتی وارد معامله‌ای می‌شوم یا از معامله‌ای خارج می‌شوم، تلویزیون بی‌صدا است و به خصوص درست پیش از اخبار، به طور کامل تمرکز می‌کنم. تمرکز بر قسمت اصلی حرکت، به جای تلاش برای تعیین دقیق شروع یا پایان این حرکت، کلید استراتژی من است.

روش‌های معاملاتی تایرون بال ساده به نظر می‌رسد؛ اما انعطاف‌پذیری، او را یکی از ثابت قدم‌ترین و موفق‌ترین معامله‌گران بازار سهام می‌کند. او می‌گوید: همیشه به بازار سهام علاقه داشتم. طی سنین کودکی، همیشه پدرم با سبد سهام خود معامله می‌کرد و می‌توانستم با یک حساب خیلی کوچک، وقت بگذرانم. می‌دانستم قرار است وارد این کار شوم. بنابراین در مقطع کارشناسی در امور مالی تحصیل کردم و برای کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی نیز اقدام کردم. همیشه فکر می‌کردم بیشتر در سمت کارگزاری باشم. کارآموزی را در یک شرکت خدمات مالی بزرگ گذراندم. تجربه‌ای عالی بود. مهم‌تر از همه اینکه بنیان و اخلاق کاری محکمی ارایه کرد که همچنان بر حرفه معاملاتی خود در بازار سهام اعمال می‌کنم. سخت کار کردم و با گذشت زمان یاد گرفتم کمی هوشمندانه‌تر کار کنم. با تحصیل به صورت تمام‌وقت و سی ساعت اضافه‌کاری، یاد گرفتم که زمانم را به بهترین نحو مدیریت کنم. سخت‌کوشی می‌کردم. سعی می‌کردم به بهترین نحو کار کنم، بهترین مشاوره را انجام دهم و برای مشتریان بیشتر تلاش کنم. پس از آن نامزد کردم. او تمام چیزهای معاملات بازار سهام را روی میز نهارخوری خود داشت. قصد داشت از شغل خود استعفا دهد، پولش را نقد کند و معامله در بازار سهام را به صورت تمام وقت انجام دهد. اینگونه بود که من نیز کارم را آغاز کردم. همه‌چیز را نقد کردم. در دانشگاه خانه‌ای داشتم که با وام بانکی خریده بودم. آن را تسویه و نقد کردم و تمام این مقدار همراه با پس‌اندازم، بلیط معاملات من در بازار سهام بود. در دانشگاه کمی در مورد تحلیل فنی و بنیادی یاد گرفته بودم؛ اما برای یک معامله‌گر حرفه‌ای بازار سهام کافی نبود. بنابراین می‌خواستم یاد بگیرم و همچنین، نسبت به سرمایه‌ام محافظه‌کار بودم. سه تا چهار ماه اول ضررهای مالی جدی را تجربه کردم، یعنی نیمی از حسابم افت کرد. سهم‌هایی که می‌خریدم، خوب نبودند. نمی‌دانستم چه کاری انجام دهم. شرکت‌های درست را انتخاب نمی‌کردم. چهار ماه اول از نظر معاملاتی خیلی بد بود و هیچ معامله‌ی حرفه‌ای (business trading) نداشتم. چند هفته اول وحشتناک بود. زیرا در حال آموزش خودم بودم. همین که بیشتر این کار را انجام دادم، به چیزهای کوچکی پی بردم که موجب انس بیشتر با سهام شد. اینکه چطور سهام حرکت می‌کند و نظارت بر آنچه در مجموع بازار به صورت متوالی انجام می‌دهد. سهم‌ها بسیار به یکدیگر وابسته بودند. بنابراین کمی آن‌ها را نگاه می‌داشتم و یاد می‌گرفتم چگونه یک یا دو واحد حرکت را به دست بیاورم. پس از باز شدن بازار سهام قدم می‌زدم و قهوه می‌خوردم و سپس سخت به کار می‌پرداختم. سبک من بر اساس اندازه حرکت (momentum based) است. معاملات زیادی وجود داشت که اگر آن‌ها را کمی بیشتر نگاه می‌داشتم، می‌توانستم بیشتر کسب کنم. معاملات زیادی نیز وجود دارند که اگر یک دقیقه دیگر خروج خود را به تعویق می‌انداختم، خیلی بیشتر از دست داده بودم. بنابراین به این درک رسیدم که نمی‌توان بالا و پایین معاملات خود را انتخاب کرد. پس موقعیت برنده را حفظ کنید و موقعیت بازنده را کوچک نگاه دارید. انجام این کار بسیار سخت است. تاکنون، معامله در بازار سهام یک بازی انطباق بوده است. بیشتر اوقات ورود و خروج تدریجی دارم. اما زمان‌هایی نیز وجود دارد که روشن است ضرر می‌کنم. وقتی در حال ضرر هستم، نه به صورت تدریجی بلکه یک جا خارج می‌شوم. کلید در بازار سهام، منضبط بودن است. زمانی عادت داشتم از ۸ صبح معامله کنم و رایانه را در ساعت سه خاموش کنم. عالی بود و سبک زندگی خوبی داشتم. اما اکنون سعی می‌کنم کارهای بیشتری انجام دهم. در این سال‌ها از آنجا که بازار تغییر کرده است، بیشتر بر فیلترنویسی تکیه می‌کنم. بنابراین اکنون هشت سیستم فیلتر فعال دارم و از بیست تا چهل سهام را در روز امتحان می‌کنم. به طور دقیق حجم معاملات، الگوهای چارت معین و بازی مومنتوم (momentum play) بر اساس اندازه حرکت را بررسی می‌کنم. مبنای ورود من، سبک معاملاتی‌ام و مسیری است که فیلترها بنا می‌کنند. بسیار مهم است که بدانید در سهم چه کسی تبر (axe) است. تبر اصطلاحی است که به بازارساز غالبی گفته می‌شود که می‌تواند باعث افت قیمت سهم شود. از خلاصه اخبار و سرویس خبری صوتی نیز استفاده می‌کنم. من بیشتر یک معامله‌گر اندازه حرکت هستم. برای حرکت نزولی نیز یک نقطه توقف معین می‌کنم. تمرکز خود را به مدت هفت یا هشت ساعت در روز حفظ می‌کنم. این یک شغل و سبک زندگی است، بنابراین هیچ مشکلی ندارم. از آن پس و تا ساعت پنج یا شش به ارسال و دریافت ایمیل‌های متعدد، بررسی گزارشات، تجزیه و تحلیل معامله‌گران یا بررسی معاملات آن‌ها می‌پردازم. قانون شماره یک معاملاتی من این است که موقعیت بازنده را نگاه ندار. قانون دیگر این‌که ذهنیت مثبت داشته باش. مانند یک برنده فکر کن. صبور باش، منظم باش، پرشور باش. سعی می‌کنم با یاد ‌گرفتن چیزهای جدید تلاش مداومی برای تبدیل شدن به یک معامله‌گر بهتر داشته باشم. عاشق تماشای فوتبال هستم و متوجه شده‌ام که ورزش و رقابت، وجه مشترک واقعی معامله‌گران خوب است. اگر تصمیم گرفته‌اید که آدم همه‌ کاره‌ای باشید، در هیچ‌یک از کارهایتان استاد نخواهید شد. برای رسیدن به موفقیت در حرفه معامله‌گری بازار سهام، باید تخصصی را در یک حوزه‌ی به‌خصوص رشد دهید. همانند تمام مشاغل، تخصص‌یابی هزینه دارد. فرد مجبور نیست کامل باشد؛ فقط باید کمی منظم باشد تا کامیاب شود. شایع‌ترین علت شکست معامله‌گران این است که حاضر نیستند ریسک را در نظر بگیرند و به آن احترام بگذارند. طبیعت بشر جهانی است و نظم، وجه مشترکی است که تمام معامله‌گران بازار سهام در سراسر دنیا را متحد می‌کند. آنچه تایرون بال را معامله‌گر موفقی در بازار سهام می‌سازد، توانایی او در یادگیری مداوم است. او به عنوان معامله‌گری که به سادگی عمل قیمت و شاخص‌های فنی را مورد توجه قرار می‌دهد، یاد می‌گیرد به طور موثر اخبار را با بهره‌برداری از مهارت‌های معاملاتی اندازه حرکتی سابق خود، مدنظر قرار دهد. زندگی حرفه‌ای تایرون بال شاهدی بر نیاز به انعطاف‌پذیری در بازار سهام است.

اشکان بلور، با ترکیبی غیر معمول از مهارت‌های کمی قوی و زمینه و سابقه در روانشناسی، بینش‌هایی منحصر به فرد در مورد هنر و علم معامله‌گری در بازار سهام ارایه می‌کند. او به موفقیت فوق‌العاده‌ای در تطابق عقل و خرد در بازار سهام دست یافته است. اشکان بلور معامله کردن در بازار سهام را با اقیانوس مقایسه می‌کند و عقیده دارد که معامله کردن نیز مانند اقیانوس یک روز آرام و روز بعد خروشان است. او هرگز جنبه روانی این کار را نادیده نمی‌گیرد و اغلب از تمرین‌های مدیتیشن برای افزایش تمرکز خود و حفظ هماهنگی با بازار سهام بهره می‌برد. اشکان بلور می‌گوید: زمینه و سابقه من در ریاضیات بود. وقتی معامله در بازار سهام را شروع کردم، هنوز در دبیرستان بودم. مادرم با پول خودم و کمی از پول خودش، برایم یک حساب معاملاتی باز کرد. سپس من معاملاتم را شروع کردم. در انتخاب سهم از استراتژی ویلیام اونیل استفاده کردم. می‌خواستم سهم شرکت‌های با افزایش درآمد را بیابم. آن‌ها سهام شرکت‌های کوچک با سرمایه کم (small-cap) بودند. به این نحو معاملاتم را شروع کردم. روانشناسی خوانده‌ام و تجزیه و تحلیل‌های زیادی را با معادلات رگرسیون چندگانه، تحلیل سری‌های زمانی، تحلیل عاملی و مانند آن انجام دادم. بدیهی است تحلیل فنی نمودار و تجزیه و تحلیل بنیادی را نیز مطالعه کردم. به جزئیات پرداختم و سعی کردم تمام جنبه‌های بازار سهام را درک کنم. برای شرکتی کار کردم که مشتری‌هایی با ارزش خالص دارایی بالا داشت. ما ۹ نوع پژوهش انجام می‌دادیم و سهم‌ها را می‌یافتیم. سعی می‌کردیم ایده‌هایی خوب را به صورتی روزانه کشف کنیم. اواخر دهه ۹۰ میلادی جوان‌تر بودم، پس کارهای مختلف را امتحان کردم تا کاری را کشف کنم که می‌خواستم انجام دهم. برای چند شرکت کار کردم. در نهایت یکی از دوستانم از من خواست به دفتر او بروم. هفت سال پیش بود. بازار سهام را بار دیگر دیدم و با زمینه و سابقه تجزیه و تحلیل خود، چشم‌هایم و ذهنم با آن تطابق یافت. در آن دوران حتی معاملات را به صورت اینترنتی انجام نمی‌دادند. پنجره‌ی کوچکی در دفتر وجود داشت که در آنجا فرم سفارش خود را قرار داده بودیم و خانمی آن‌ها را مهر می‌کرد. می‌توانستید از او مظنه قیمت را بپرسید. خانمی که در اتاق بود با تلفن از اپراتور مظنه قیمت را می‌پرسید و می‌توانستید بگویید: بسیار خوب، فلان مقدار سهم را با آن قیمت بخر. در حقیقت خوشحالم که در آن دوران زیسته‌ام. چرا که باید صبور و معامله‌گر خوبی می‌بودید و از منظری بلند‌مدت به بازار سهام نگاه می‌کردید. اساسا فکر می‌کنم اگر آشنایی عمیق مشخصی از بازار سهام داشته باشید و جهت حرکت بازار را درک کنید، بر اساس تجزیه و تحلیل، حوزه‌ای را انتخاب می‌کنید تا در بازار وارد شوید. تکنیک‌های مختلفی وجود دارد؛ اما اگر به تکنیکی که شناسایی کرده‌اید، بچسبید و آن را دوباره و دوباره با مدیریت ریسک مناسبی استفاده کنید، به طور قطع می‌توانید موفق شوید. به طور کلی با شروع روز بر اساس چند روز گذشته، تصوری از آنچه اتفاق می‌افتد، دارم. سپس می‌بینم که چه اخباری منتشر شده است؛ زیرا اخبار، بازار را تحریک می‌کند. تمام اخبار اقتصادی و تمام ارقام منتشر شده را بررسی می‌کنم. باید تمام اطلاعات را ارزیابی کنید؛ آن را به معادله آن چیزی اضافه کنید که در چند روز گذشته اتفاق افتاده است و سپس تصمیم بگیرید و ببینید که آیا انجام معامله امکان‌پذیر است یا خیر. باید مانند یک معامله‌گر حرفه‌ای بازار سهام باشم و زندگی کنم. بنابراین فقط وضعیت شخصی خود یا وضعیت پیرامونی مربوط به خود را ارزیابی می‌کنم و می‌بینم که چه اتفاقی در حال وقوع است. زمانی که اخبار منتشر می‌شود، هر کسی باید موقعیت خود را با اخبار فعلی تطبیق دهد. بنابراین قیمت‌ها، پیشنهادهای فروش، قیمت‌های پیشنهادی جدید و ... سطوح مقاومتی و حمایتی جدید را تعیین می‌کنند. با داشتن این نوع چارچوب مفهومی، می‌توان از لحاظ فنی معامله کرد. باید هر روز به بازار سهام به عنوان چیزی جدید نگاه کنید. باید هر روز طرح معاملاتی خود را تطبیق دهید. گاهی معامله را به آسانی انجام می‌دهید و گاهی بسیار سخت می‌شود. بازار سهام مانند اقیانوس، گاهی آرام و زیباست اما روز بعد اقیانوس، خروشان می‌شود. سپس روز بعد بار دیگر آرام می‌شود. من بازار سهام را اینگونه می‌پندارم. باید خود را از تمام جنبه‌های آن آگاه سازید و می‌توانید بر اساس آن ایده‌ای را تدوین کنید. من سعی می‌کنم صبح معامله کنم. بنابراین شب پیش بر اساس ارقامی که قرار است منتشر شود، آنچه را که روز بعد اتفاق می‌افتد، بررسی می‌کنم. این امر به من امکان می‌دهد زمانی را که می‌خواهم معامله کنم، بسنجم و نقطه‌ای را برگزینم که در آن احساس راحتی می‌کنم. باید خودتان را در بازار سهام محدود و معین کنید. اگر این کار را نکنید، طی ساعت‌هایی که بازار در طول هفته باز است، خودتان را از دست می‌دهید. من از این مسأله آگاهم که بعضی شب‌ها تا صبح بیدارم. اما به طور کلی سه و سی دقیقه تا چهار صبح بیدار می‌شوم و از ساعت چهار و سی دقیقه روزم را شروع می‌کنم. زود بیدار می‌شوم تا همه‌چیز را اجرا کنم؛ اخبار را ببینم و هر چیزی را که یک ساعت پیش از انتشار ارقام اتفاق می‌افتد، تحلیل کنم و زمانی که ارقام منتشر می‌شد، آماده هستم و از پیش یک برنامه دارم. در ذهنم یک هدف دارم که می‌خواهم آن را از نظر معامله به انجام برسانم. می‌دانم که هدفم چیست و بازار سهام هدف‌گرا است. یک نقطه توقف سخت دارم؛ زیرا هرگز نمی‌دانیم چه اتفاقی می‌افتد. سعی می‌کنم به شدت به آن پایبند باشم. یک رایانه با صفحه نمایش سه در سه چارت‌ها را نشان می‌دهد. یک رایانه دیگر نیز دارم که سه صفحه نمایش به آن متصل شده است و برای ورود سفارش و خوراک‌های خبری از آن استفاده می‌کنم. وضعیت میز من اینگونه است. چند تلویزیون نیز در اتاق کارم دارم. صبح می‌آیم و همه‌چیز را روشن می‌کنم. چند منبع خبری مختلف دارم که به یکدیگر مرتبط هستند. سعی می‌کنم بفهمم از روز پیش، چه چیزی در بازار سهام اتفاق افتاده است. با استفاده از آن، تمام دانش خود را به کار می‌گیرم و به تصمیم‌گیری بر اساس مدل خود در طرح‌هایم می‌پردازم. من برای نحوه برخورد با اشتباهاتم، یک استراتژی دارم: همیشه برنامه‌ای برای هر دو سمت معامله خود داشته باشید. سعی می‌کنم به تصویر بزرگ و دوره‌ای بلند مدت در زندگی حرفه‌ای تمرکز کنم. در ذهنم به گذشته بر‌می‌گردم و سعی می‌کنم روحیه‌ام را دوباره به دست آورم. چرا که ما، موجود زنده هستیم. پس از معامله و چاپ صفحه نمایش، بررسی معاملات و ثبت همه‌چیز، سعی می‌کنم به ساحل بروم. زیرا باعث آرام شدن فکرم می‌شود. این کار به ذهنم فرصت می‌دهد. بنابراین وقتی دوباره به بازار سهام باز می‌گردم، سر حال هستم. این کار لازم است. باید از ذهنتان و بدنتان مراقبت کنید. معامله کردن در بازار سهام بسیار طاقت‌فرسا است و به بدن لطمه فیزیکی وارد می‌کند. آنچه دوست دارم این است که در بازار سهام معامله کنم و به سفر بروم. وقتی معامله نمی‌کنم، دوست دارم اخبار را تماشا کنم و در ذهنم موقعیت بگیرم. در واقع هرگز از لحاظ ذهنی از بازار سهام فاصله نمی‌گیرم. سعی می‌کنم خودم را درگیر مطالعه و کارهایی کنم که فرصت انجام آن‌ها را نداشته‌ام. چند روش تجزیه و تحلیل دیگر را مطالعه می‌کنم یا کتابی در مورد معامله کردن در بازار سهام می‌خوانم. همیشه چیزهایی وجود دارد تا به معامله‌گر بهتری تبدیل شوید. این کار یک هنر است. به همین دلیل باید خود را تعریف کنید. اگر خود را تعریف کنید، می‌دانید از کجا می‌آیید. یک نکته کلیدی، اگر می‌خواهید در بازار سهام معامله کنید، جدی باشید و سخت تلاش کنید. اگر این کار را انجام دهید، می‌توانید به موفقیت برسید. اگر در بازی بمانید و به بازی ادامه دهید، تجربه کسب می‌کنید و سرانجام، چیزی را کشف می‌کنید که کار می‌کند. همیشه داشتن یک برنامه و سازمان‌یافته بودن، نظم ایجاد می‌کند. همچنین نظم و ترتیب ذهنی برای اطلاع از اینکه چه زمانی باید محتاط‌تر بود یا چه زمانی باید عقب کشید، مهم است. زمانی که عصبی می‌شوید، تفکر متوقف می‌شود؛ این چیزی است که روانشناسی توانسته‌ به من بیاموزد تا بتوانم خود را مدیریت کنم. یکی از نکاتی که اشکان بلور اشاره می‌کند این است که معامله با روند به مراتب آسان‌تر است. زیرا روند، مداوم است؛ در حالی که چرخش‌ها، به ندرت اتفاق می‌افتند و زمانبندی آن‌ها سخت است. اغلب، موفقیت به کسانی تعلق ندارد که بیشترین استعداد را دارند؛ بلکه به کسانی تعلق دارد که بیشترین پشتکار را دارند. همانند دیگر تلاش‌ها در زندگی، استعداد تنها بخشی از مسیر موفقیت در بازار سهام است. در نهایت مهارت در هر کاری با تلاش و تجربه به دست می‌آید. توصیه اشکان بلور مبنی بر جدی گرفتن معاملات بازار سهام، به طور دقیق همین مسأله را گوشزد می‌کند. چنان که هر فرد منطقی نمی‌تواند انتظار داشته باشد که با تنها شش ماه آموزش در حقوق یا فیزیک مولکولی متخصص شود. اشکان بلور می‌گوید: اگر معاملات در بازار سهام را جدی نگیرید، همیشه پتانسیل را خواهید دید اما هرگز به آن دست نمی‌یابید. فکر می‌کنم بسیاری پتانسیل را می‌بینند، اما هرگز به آن دست نمی‌یابند.

+ نوشته شده    توسط سید محمد صدرالغروی 

نگاهی به فیلم آستیگمات؛ روایتی واقع گرایانه از آسیب های اجتماعی...
ما را در سایت نگاهی به فیلم آستیگمات؛ روایتی واقع گرایانه از آسیب های اجتماعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sadrolgharavi بازدید : 44 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 13:23