نگاهی به کتاب جادوگران بازار نوین (۲): رندی مک کی و ویلیام اکهارت

ساخت وبلاگ

رندی مک کی Randy McKay

جک د.شواگر در بخش سوم کتاب جادوگران بازار نوین: گفتگو با معامله گران برتر به گفتگو با رندی مک کی پرداخته است. تجربه جنگ ویتنام که در آن مک کی به عنوان سرباز شرکت داشت، باعث تغییراتی در او شد. چنان که خود او می گوید: دیگر فردی نبودم که پیرو دستورات باشد و به فردی با تفکر مستقل تبدیل شدم. هنگامی که پی بردم رهبران این کشور لزوماً نمی دانند کاری که می کنند درست است یا نادرست، بیش از پیش به استقلال فکری رسیدم. به عقیده مک کی نرخ بر پایه روان شناسی افرادی که در بازار معامله می کنند، حرکت می کند و می شود اضطراب، حرص و ترس را در بازار دید. او توصیه می کند که هماهنگ با روند معامله کنید و توجه به این موضوع بکنید که چه زمانی وارد بازار می شوید و چه زمانی از آن خارج. مک کی می گوید: من حرکت رفتار بازار سهام را مشاهده می کنم و عوامل بنیادی را نیز به عنوان یک عامل کلی مدنظر قرار می دهم. این بخشی از فلسفه معاملاتی من است: من تنها بخش های آسان را می گیرم. بخش های آسان، بخش عمده یک حرکت است. آغاز حرکت نرخ معمولا چیز سختی است، چرا که نمی دانید جهت را درست حدس زده اید یا نه و پایان حرکت، سخت است. چون که معامله گران دارند معاملات را می بندند و سودشان را می گیرند و بازار بسیار ناپایدار می شود. بخش میانی حرکت نرخ، همان بخش آسان حرکت است. بنابراین اگر بازار شدیدا بر خلاف جهت پیش بینی شما عمل می کند، معطل نکنید، چرا که دیر یا زود بازنده خواهید شد. مک کی معتقد است هر معامله گری معاملات ضررده و سودده دارد. هنگامی که از این معاملات سر درآورید، می توانید با دقت بیشتری معاملات تان را انتخاب کنید و از انجام معاملاتی که احتمال ضرر بیشتری دارند، پرهیز کنید. براین اساس معامله گران نگذارند معاملات ضررده شان از کنترل خارج شود. مطمئن باشید که می توانید بیست یا سی بار هم اشتباه پیش بینی کنید، اما هنوز در حساب تان پول داشته باشید. مک کی بر این نظر است عدم اطمینان ناگهانی در زمینه مسایل سیاسی، باعث تشویش کامل بازار می شود. او در عین حال می گوید: هر معامله گر موفقی که می شناسم سرانجام به شیوه معاملاتی ای دست می یابد که با ویژگی های شخصیتی اش سازگار است و شیوه معاملاتی معامله گران موفق، با ویژگی های شخصیتی شان همخوانی بسیاری دارد. بدین ترتیب یک معامله گر باید روشی را انتخاب کند که با آن راحت است. چنان که عنصر مهم در شیوه معامله مک کی، تغییر شدید در حجم معاملاتش است. هنگامی که خوب کار می کند و بر اساس آن فکر می کند که احتمال موفقیتش بسیار بالاست، با حجم های بسیار بالا معامله می کند. اما هر وقت که نتیجه خوبی نمی گیرد، حجم معاملاتی اش را تا حجم های بسیار کوچک کاهش می دهد. این رویکرد نه تنها باعث می شود که ریسکش در دوره های ضررده پایین بیاید، بلکه میزان سودش را نیز در دوره های سودده بالا می برد. کنترل ریسک نیز عنصر مهم دیگر در شیوه معاملاتی مک کی است. او افزون بر اینکه طی دوره های ضررده، حجم معاملاتش را کم می کند، همچنین باور دارد از معاملاتی که بد از آب در می آیند، باید فورا خارج شد. مک کی به واکنش بازار سهام به اخبار بنیادی توجه می کند. برای نمونه، اگر ببیند که بازار سهام به تعداد زیادی از اخبار منفی اعتنایی ندارد، نتیجه می گیرد که این واکنش نشان دهنده یک حرکت افزایشی قریب الوقوع است.

 

ویلیام اکهارت William Eckhardt

در بخش سوم کتاب جادوگران بازار نوین، شواگر به گفتگو با ویلیام اکهارت نیز پرداخته است. اکهارت جزو افرادی است که به معامله بر اساس سیستم روی آورد که رویکردی تحلیلی تر است. او ابتدا به تحقیق علمی و پژوهش در زمینه معامله گری و مسائلی که به آن مربوط می شوند پرداخت و پس از آن به هنر طراحی سیستم های معاملاتی علاقه مند شد و در یک فرصت مطالعاتی، معامله در تالار را تجربه کرد. به اعتقاد اکهارت هنگامی که در تالار بورس معامله کنید تنها لازم است که تشخیص دهید چه زمانی بازار یک یا چند واحد، اشتباه نرخ گذاری شده است. هنگامی که در این کار مهارت پیدا کردید، می توانید در بازار سهام دوام بیاورید. اکهارت توصیه می کند که به عنوان یک قاعده کلی، نسبت به نتایج، خیلی شکاک باشید و سعی کنید به هر مشکلی که سیستم تان دارد یا هر جای آن که به نظر می رسد مشکوک است، فکر کنید. اگر صادقانه تلاش کنید تا سیستم تان را به چالش بکشید، آنگاه شاید، تنها شاید بتواند سیستم معتبری شود. به اعتقاد اکهارت سیستم بشر این گونه است که موفقیت گیج کننده یک روش را می بیند و ضررهایی را که روزانه به او وارد می کند و او را از پای در می آورد، نادیده می گیرد. به نظر اکهارت سوگیری در همه پژوهش های علمی وجود دارد با این حال توصیه می کند که خلاقیت و هوش خود را در زمینه پژوهش به کار بگیرید: شما باید تلاش کنید که خلاقیت و شور و شوق خود را با پژوهش در خارج بازار سهام نشان دهید و هنگامی که معامله می کنید، از چنین کاری پرهیز کنید. بنا به نظر اکهارت احتمال تجربه موفقی که بر پایه شانس ادامه پیدا کند، صفر است. او طبیعت بشر را یک هم پیمان و یار قدیمی معامله گرهای سیستمی می داند و می گوید: هنوز افراد بسیاری هستند که به صورت شهودی معامله می کنند. در زیست شناسی تکاملی، فرضیه ملکه سرخ می گوید که رقابت به اندازه ای شدید است که یک گونه باید آنقدر سریع تکامل یابد که بتواند موقعیت خود را حفظ کند. به طریق مشابه، در بازار سهام چنان رقابت سختی در بقای سیستم ها وجود دارد که یک معامله گر مجبور است با تمام سرعتی که می تواند سیستمش را توسعه دهد و با این کار فقط بتواند به بقایش ادامه دهد. اکهارت معتقد است مدیریت سرمایه از مدل نرخ هم مهم تر است. او بین داد و ستد خوب و هوش، همبستگی خاصی ندیده و بر این نظر است که بسیاری از افراد باهوش، معامله گرهای افتضاحی هستند. اکهارت ویژگی های احساسی را مهم تر قلمداد می کند. او به برنامه لاک پشت ها اشاره می کند که عموما افراد شرکت کننده در برنامه یاد گرفتند بسیار خوب معامله کنند. بر این اساس نتیجه می گیرد پاسخ این مساله که آیا معامله کردن را می توان آموزش داد، بی شک مثبت است. سپس از گرایشی در بازار سخن می گوید که سرمایه را از بیشتر افراد کسر می کند و به اندکی می رساند. بدین ترتیب در درازمدت، اکثریت افراد سرمایه شان را از دست می دهند. نتیجه ای که از این بحث می توان گرفت این است که برای سود بردن در بازار سهام باید مانند اقلیت رفتار کرد. چنان که اگر یک معامله گر سودهایش را بگیرد و با ضررهایش بازی کند، محکوم به شکست است. یک پند مناسب برای معامله گران چنین خواهد بود: هنگامی که زمان سود بردن فرا می رسد، هیچ کاری نکن و فقط تماشا کن؛ اما در شرایط بد، مثل خرگوش در رو. اکهارت اضافه می کند: میل به حداکثر رساندن تعداد معاملات سودده با به حداقل رساندن تعداد معاملات ضررده، به ضرر معامله گر است. تعداد معاملات سودده کم اهمیت ترین آماره عملکرد است. اکهارت می گوید: گرایش دیگری هم وجود دارد که من به آن میل خلاف روند می گویم. مجموعه ای از عوامل شناختی و هیجانی وجود دارد که به صورت خودکار مردم را وادار می کند که خلاف روند وارد شوند. آن ها فرض را بر این می گذارند که سرانجام نرخ به حالت طبیعی نزدیک به نظر خودشان باز خواهد گشت اما راه رسیدن به فاجعه از همین جا می گذرد. اکهارت به چیزی که واقعا اهمیت دارد اشاره می کند و آن توزیع طولانی مدت درآمدهایی است که از سیستم ها، فرآینده ها و روش های معاملاتی شما به دست می آید. اکهارت در عین حال معتقد است چیزی که از دید روان شناختی بسیار با اهمیت است، این است که آیا معاملاتی که هم اکنون دارید، سودده خواهند بود یا نه. دو گناه بسیار بزرگ در داد و ستد یعنی باز گذاشتن زمینه برای ضرر و گرفتن زودهنگام سود، تلاش هایی هستند که در جهت بالا بردن احتمال سودده شدن معاملات کنونی انجام می گیرند و این کارها به عملکرد فرد در درازمدت ضرر شدیدی وارد می کند. اما از سوی دیگر کسانی که موفق می شوند، نمی گذارند که معاملات بد، آن ها را از لحاظ هیجانی بی ثبات کرده و آن ها را مجبور کند که معاملات بد بیشتری اجرا کنند. اکهارت در انتها اشاره می کند: در این دنیا بدون درد نمی توان به زندگی ادامه داد. به طریق مشابه، در بازار سهام نیز اگر درد ضرر کردن را حس نکنید، احتمال بقای مالی شما بسیار کم خواهد بود. اگر معامله گری نمی داند چرا زیان می کند، آنگاه تلاش بی فایده است. مگر اینکه بفهمد چه کاری را اشتباه انجام می دهد. اگر هم یک معامله گر می داند که چه اشتباهی مرتکب می شود، پیشنهاد من بسیار ساده است: باید اشتباهش را تکرار نکند. همچنین هرگاه دارید ضرر می کنید، فکر کردن به اینکه شاید بازار در حال انجام حرکت اصلاحی باشد و این مساله شما را آرام کند، نباید صورت گیرد. از سوی دیگر هرگاه سود هنگفتی را به دست آورده اید و فکر کردن به حرکت اصلاحی شما را آزار می دهد، باید بیش از هرچیز به حرکت اصلاحی فکر کنید. خرید و فروش یکی از معدود کارهایی است که می توان در آن از ثروتی ناچیز به ثروتی کلان دست یافت. ریچارد دنیس فقط با چند صد دلار شروع کرد و در کمتر از دو دهه به ثروتی چند صد میلیون دلاری رسید و چنین چیزی کاملا انگیزه بخش است. اگر برای ارضای هیجانات خود وارد این کار شوید، محکوم به شکست خواهید بود، زیرا چیزی که به نظر خوشایند می آید، معمولا اشتباه است. ریچارد دنیس از روی شوخی می گفت: این کار حس خوبی داره، پس انجامش نده! قاعده ای که به لاک پشت ها آموزش می دادیم این بود: هرگاه همه چیز در حال تعادل است، کاری را بکنید که کمترین میل را به انجام آن دارید. باید از همان ابتدا مشخص کنید که آیا برای تفریح وارد این کار شده اید یا برای موفقیت. حال اگر معیار موفقیت تان پول یا هرچیز دیگری باشد، برای برنده شدن در داد و ستد، باید با هدف رسیدن به موفقیت معامله کنید. همچنین اگر برای مدیریت دوره های ضررده نگران هستید، انرژی خود را صرف پژوهش کنید. بزرگ ترین پیشرفت ها در پژوهش های مان در دوره های ضررده است. در عین حال نباید فراموش کنیم که اکثریت مردم از کسی هم که کاملا تصادفی معامله می کند، بدتر معامله می کنند.

درون مایه اصلی حرف های اکهارت این است که جلوی پیشرفت ضررهایتان را وقتی که اندک اند، بگیرید و بگذارید سودهایتان رشد کنند. با وجودی که این پند کوتاه کلیشه ای شده، هیچ از اعتبارش کاسته نشده است. در عین حال فرد پیش از اینکه سودهایش به هدفی که برایشان از پیش تعیین کرده برسد، آن ها را نقد می کند. چرا که می ترسد بازار آن سودها را از او بگیرد. بدین ترتیب باز نگاه داشتن معاملاتی که از حد ضرر از پیش تعیین شده گذشته اند، به این امید صورت می گیرد که شاید بازار تنها در حال انجام یک حرکت اصلاحی است و بستن معاملات پیش از رسیدن به حد ضرر تعیین شده، به این دلیل انجام می شود که فرد از ضرر کردن می ترسد و این کارها به  این دلیل انجام می گیرند که معاملات کنونی، بهتر شوند. اما همه این کارها می توانند در درازمدت تاثیری منفی بر روی عملکرد بگذارند. اکهارت می گوید که میل به انجام کارهای راحت، در واقع باعث می شود بیشتر افراد نتایجی را تجربه کنند که حتی از نتایج تصادفی در بازار هم بدتر باشد. بیشتر مردم تنها به این خاطر ضرر می کنند که مهارت لازم را ندارند تا از حالت تصادفی بهتر معامله کنند. همچنین به این دلیل می بازند که خصوصیات طبیعی انسان، آن ها را در دام الگوهای رفتاری خاصی گرفتار می کند که منجر به نتایجی می شوند که حتی از حالت تصادفی هم بدتراند. بنابراین نخستین گام برای اینکه یک معامله گر موفق شویم این است که رفتارمان را از نو برنامه ریزی کنیم تا بتوانیم کارهای درست را انجام دهیم.

نگاهی به فیلم آستیگمات؛ روایتی واقع گرایانه از آسیب های اجتماعی...
ما را در سایت نگاهی به فیلم آستیگمات؛ روایتی واقع گرایانه از آسیب های اجتماعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sadrolgharavi بازدید : 135 تاريخ : پنجشنبه 15 اسفند 1398 ساعت: 17:32