نگاهی به کتاب جادوگران بازار نوین (۴): استنلی دراکن میلر و ریچارد دریهاوس

ساخت وبلاگ

استنلی دراکن میلر Stanley Druckenmiller

جک د.شواگر در ابتدای بخش چهارم کتاب جادوگران بازار نوین: گفتگو با معامله گران برتر که به مدیران سرمایه و زمان سنج ها اختصاص دارد به گفتگو با استنلی دراکن میلر می پردازد. شیوه مدیریت بخش سرمایه دراکن میلر به این صورت است که تحلیل گرها ایده های خود را به کمیسیون گزینش بازار سهام ارایه می دهند و پس از ارایه، تحلیل گرها از نظرات خود دفاع می کنند. اگر کمیسیون ایده ای را تایید کند، نظر آن ها وارد لیست گزینش بازار سهام می شود. هنگامی که سهامی وارد این لیست شود، معامله گران اجازه دارند آن سهام را بخرند. آن ها اجازه ندارند سهامی را بخرند که در آن لیست نیست. دراکن میلر رویکرد تحلیلی خود را در ارزیابی سهام بر این اصل متمرکز کرده است که تشخیص دهد چه عواملی همبستگی قوی با حرکت نرخ سهام دارند. به عقیده او حتی امروزه بسیاری نمی دانند چه چیزی باعث می شود که سهام بالا یا پایین برود. پاسخی که دراکن میلر به این مساله می دهد این گونه است که بیشتر وقت ها عامل اصلی به درآمدها بستگی دارد. این حالت مخصوصا در سهام بانک ها صدق می کند. اما سهام شیمیایی رفتاری کاملا متفاوت دارند. در این صنعت، عامل اصلی به نظر، ظرفیت تولید است. گسترش طرح ها در این صنعت به این معناست که درآمدها طی دو یا سه سال کاهش می یابد و بازار سهام زود به چنین پیشرفت هایی واکنش نشان می دهد. از سوی دیگر مثلا زمانی که شاه ایران سقوط کرد، نظر من این بود که ۷۰ درصد سرمایه مان را در سهام نفتی و بقیه را در سهام دفاعی سرمایه گذاری کنیم. خوش بختانه معامله ایده آلی بود و فهرست گزینش سهام ما چند برابر بهتر از بازار عمل کرد. بنابر نظر دراکن میلر اصل دیگر در تعیین زمان افزایش یا کاهش سهام تحلیل تکنیکال است. با این حال راه رسیدن به بازگشت سرمایه در طولانی مدت، نگه داشتن سرمایه و معاملات موفقیت آمیز در طولانی مدت است. بسیاری هنگامی که به ۳۰ یا ۴۰ درصد بازگشت سرمایه دست می یابند، بقیه سال خیلی معامله نمی کنند. یعنی بقیه سال را چنان محتاطانه معامله می کنند که بازگشت بسیار خوبی را که به دست آورده اند، از دست ندهند. دراکن میلر توصیه می کند: اگر عقیده زیادی به کار خود دارید، تلاش کنید تا در آن سال به ۱۰۰ درصد بازگشت دست یابید. اگر بتوانید پشت سر هم چند سال بازگشتی نزدیک به ۱۰۰ درصد داشته باشید، در چنین حالتی و در طولانی مدت، بازگشت سرمایه خارق العاده ای خواهید داشت. در عین حال مهم نیست پیش بینی درست باشد یا غلط، بلکه مهم این است هنگامی که درست پیش بینی می کنید، چقدر سود به دست می آورید و هنگامی که پیش بینی تان نادرست است، چقدر پول از دست می دهید. سپس دراکن میلر به مساله حداکثر پتانسیل اشاره می کند و در تبیین آن می گوید: اگر اعتقاد شدیدی به یک معامله دارید، باید حتما روی آن به خوبی سرمایه گذاری کنید. بر این اساس هر کاری را که درست انجام می دهید، هر چقدر هم که آن را انجام دهید، کم است. دراکن میلر با اشاره به بزرگترین استاد خود و بدون اشاره به نام وی، او را از لحاظ تحمل ضرر، قوی ترین کسی می داند که در عمر خود دیده است: برایش مهم نیست که در یک معامله سود می کند یا ضرر. اگر معامله ای خوب جواب ندهد، به خودش اطمینان دارد که می تواند از معاملات دیگر سودهایی به دست آورد که معامله ضرردهش را جبران می کنند. بنا به نظر دراکن میلر، بازار سهام معمولا نقدینگی بالایی دارد و تا زمانی که می توان معاملات را نقد کرد، دلیلی برای نگرانی وجود ندارد. او دو شرط اصلی برای عملکرد برتر را چنین بر می شمارد: نگهداری سرمایه و معاملات موفق. برای این که واقعا عملکرد خوبی داشته باشید، باید از موقعیت های بسیار سودمند حداکثر استفاده را ببرید. باید واقعا تلاش کرد و نباید به داشته ها اکتفا نمود. هنگامی که اشتباه می کنید، سریع واکنش نشان دهید! توانایی پذیرش حقایق ناگوار و حرکت بازار با رخدادی که خلاف معامله فرد باشد، و همچنین واکنش سریع و بدون فوت وقت، از نشانه های معامله گرهای بزرگ است. به طور کلی ابزارهای اصلی که دراکن میلر برای زمان سنجی بازار سهام به کار می برد، تحلیل نقدینگی و تحلیل تکنیکال است. به عقیده او نخستین گام در هر تحلیلی، تعیین عواملی است که باعث بالا یا پایین رفتن بازار می شوند. جزییات این کار برای هر بخش از بازار سهام با هم تفاوت دارند. اگر تحلیل یک سرمایه گذار احتمال کاهش قریب الوقوع در بازار را نشان دهد، باید کاملا معامله اش را نقد کند. یقینا در این شرایط انجام معامله فروش و همچنین تنوع سرمایه گذاری، عامل مهمی در موفقیتش است. در شطرنج، وزیر که در همه جهات می تواند حرکت کند، بسیار ارزشمندتر از سربازی است که تنها می تواند رو به جلو حرکت کند. یکی از حقایق اساسی بازار سهام یا شاید بهتر بگویم یکی از حقایق اساسی ذات بشر این است که اگر مجبور باشید ببرید، نمی توانید ببرید. بازار سهام، استاد سخت گیری است که به ندرت بی دقتی ای را که ناشی از معاملاتی هستند که در ناامیدی طراحی شده اند، تحمل می کند.

 

ریچارد دریهاوس Richard Driehaus

قسمت بعدی بخش چهارم کتاب جادوگران بازار نوین به گفتگو با ریچارد دریهاوس اختصاص دارد. دریهاوس درباره آشنایی و علاقه مندی خود به بازار سهام می گوید: هنگامی که جوان بودم تصمیم گرفتم که بفهمم چه چیزی باعث جنبش بازار سهام می شود و این کار را با رفتن به کتابخانه محل و خواندن انواع نشریه های اقتصادی و خبرنامه ها آغاز کردم. پس از آن متوجه شدم نرخ سهام با رشد طولانی مدت درآمدهایش تناسب دارد و بسیاری از سهام هایی که بیشترین رشد را دارند، مضرب P/E (نسبت نرخ به درآمد) بالایی نیز دارند و از دید روان شناختی خرید آن ها سخت است. چنان که پس از فروختن یک سهم خوب، خرید دوباره آن کار ساده ای نیست. با این حال دریافتم برای موفق شدن، باید به رویکرد خود ایمان داشته باشید و برای گرفتن عملکرد بهتر، بتوانید که بیش از مقدار رایج، معاملات تان را عوض کنید. چنان که اگر فکر کنم که معامله ای را باز نگه دارم، افزایش می یابد و باور داشته باشم که سهام دیگری در همان زمان عملکرد بهتری دارد، معامله ام را عوض می کنم. در عین حال معاملاتی را که عوامل بنیادی پشت آن ها یا الگوی نرخشان در حال زوال است، نگه نمی دارم. این چنین فروشی منطقی است و ریسک را کم می کند. دریهاوس معتقد است پیش از این که اعداد خیلی قوی نمود پیدا کنند، باید استعداد بازار سهام را کشف کنید. بر این اساس او تحلیل تکنیکال برای موفقیت را ضروری می داند. چرا که تحلیل تکنیکال در بازاری که کاملا احساسی است، دیدی نسبتا غیر احساسی به تحلیل گر ارایه می دهد. به کمک نمودارها می توان رفتار و استعداد سهام را دید اما زمان ورود به معامله خرید سهام، معمولا اخبار بنیادی است. اگر در اثر یک خبر، حرکت بزرگی در نرخ انجام شود، چه در جهت مثبت و چه در جهت منفی، سهام معمولا به حرکت در آن جهت ادامه خواهد داد. اما در نهایت من سهامی را  ترجیح می دهم که قدرت نسبی آن ها ۱۰ درصد اول یا دست کم ۲۰ درصد اول بازار باشد. نسبت P/E نیز می تواند اهمیت آماری دسته های گسترده سهام را نشان دهد اما برای تعیین نوع سهامی که می خریم، معمولا عامل مهمی نیست. P/E در واقع هیجان سرمایه گذاران را نشان می دهد که به صورت گسترده ای از ترس به طمع تغییر می یابد و تنها در کران ها (اشباع خرید یا فروش) اهمیت دارد. چرا که مردم خیلی به تغییرات کوتاه مدت (تغییرات نرخ هفته به هفته یا ماه به ماه) اهمیت می دهند و به استعداد و احتمالی که در بلند مدت وجود دارد، توجهی نمی کنند. با این وجود بدون حرکت نرخ عمده، نمی توان به سودهای کلان دست یافت. یکی از الگوهای بازار که دریهاوس از آن پیروی نمی کند این است: در کف خرید و در سقف بفروشید. به نظر دریهاوس، با خرید در نرخ بالا و فروش در نرخ بالاتر، پول بیشتری می توان به دست آورد. یعنی باید سهامی را خرید که حرکت نرخ خوبی را انجام داده و قدرت نسبی بالایی دارند. سهامی که دیگر سرمایه گذاران نیز به دنبال آن هستند. بنابراین دریهاوس ترجیح می دهد روی سهامی سرمایه گذاری کند که نرخش در حال افزایش است و این ریسک را هم می پذیرد که ممکن است شروع به کاهش کند. او می گوید: دوست ندارم سهامی را بخرم که هم اکنون در حال کاهش است و نیاز باشد حدس بزنم چه زمانی مسیرش را تغییر خواهد داد. بنا به نظر دریهاوس، تله ای که بیشتر افراد گرفتارش می شوند، تلاش برای زمان سنجی بازار سهام است. چنان که اگر تنها ۴۰ روز از بهترین روزهایی که بازار باز است، در بازار معامله نکنید، جزای بسیار سنگینی برای معامله نکردن در روزهای خاص خواهید پرداخت. ذات انسان نیز به گونه ای است که آن روزها دقیقا بیشتر مردم در بازار معامله نمی کنند. دریهاوس معتقد است افرادی که در بازار سهام موفقند، ذهنی باز دارند و انعطاف پذیرند. همچنین توانایی پذیرش ریسک را دارند. چرا که به کاری که می کنند، ایمان دارند. اگر فرد ذهن بازی داشته باشد، می توان این کار را آموزش داد. بهتر است بگویم ذهن مانند یک چتر نجات است. هنگامی کار می کند که باز باشد! البته، هرکس باید فلسفه ویژه خودش را ایجاد کند و مفاهیم اصولی معامله گری را با شخصیت خودش سازگار سازد. دریهاوس در تبیین گفته هایش به نقل قولی از نیچه اشاره می کند: چیزی که تو را نابود نکند، باعث قوی تر شدنت می شود. او عامل اصلی موفقیت در بازار سهام را داشتن فلسفه معاملاتی محکم می داند. بدون داشتن فلسفه ای محکم نخواهید توانست که در زمان های واقعا سخت معامله هایتان را باز نگه داشته یا به طرح معاملاتی خود پایبند بمانید. باید کاملا فلسفه خود را درک کرده، به آن باور پیدا کنید و کاملا به آن متعهد باشید. برای اینکه به چنین شرایط ذهنی برسید، باید پژوهش های بسیاری را به صورت مستقل انجام دهید. فلسفه معاملاتی چیزی نیست که بتوان از کسی به کس دیگر انتقال داد، بلکه چیزی است که خودتان باید با گذاشتن وقت و انرژی، به آن دست یابید. به طور کلی فلسفه اساسی دریهاوس این است که افزایش نرخ، در پی رشد درآمد می آید و عامل مهم در داشتن عملکرد ممتاز در بازار سهام، انتخاب شرکت هایی است که بهترین رشد درآمد را دارند. بقیه عوامل در درجات بعدی اهمیت قرار دارند. همچنین ایده های معاملاتی دریهاوس بر پایه تحلیل بنیادی اند. اما برای تایید گزینش خود و زمان سنجی خرید، به تحلیل تکنیکال نیز باور دارد. چنان که پیش از خرید یک سهم به نمودار نگاهی می اندازد تا افزایشی بودن نرخ آن یا بالا بودن قدرت نسبی آن را بسنجد. یعنی می سنجد که آیا آن سهم نسبت به کل بازار سهام، قدرت بیشتری دارد یا نه. به باور او، قوی بودن عوامل بنیادی و تکنیکال باعث کسب سود می شوند. در عین حال تمایل او به خرید سهام در نقاط قوت بالا پس از یک خبر افزایشی است. دریهاوس بر این باور است که اگر خبری تاثیر عمده ای دارد، بهترین راه برای خرید سهام این است که درجا آن سهام را خرید. هر رویکرد محافظه کارانه دیگری باعث می شود که حرکت نرخ را از دست بدهیم. به طریق مشابه، او حتی پس از یک کاهش یک روزه شدید، اگر احساس کند که یک خبر منفی چشم انداز سهام را تغییر داده است، ترجیح می دهد فورا معامله اش را نقد کند. قانون این است: کار درست را انجام بده، نه کاری که آسان است. بنا به نظر دریهاوس حتما نیازی نیست که بیشتر وقت ها درست پیش بینی کنید، اما باید حتما از موقعیت هایی که پیش بینی تان درست از آب درآمده، نهایت استفاده را ببرید. برای دستیابی به این هدف، دو عامل ضروری است: هنگامی که اعتماد بالایی به یک معامله دارید، با حجم بالاتری معامله کنید و دیگر اینکه این معاملات را به اندازه ای باز نگه دارید که بتوانید بیشترین مقدار سود را به دست آورید. شرط دوم یعنی اینکه اگر شرایط بنیادی و تکنیکال هنوز به نرخ های بالاتر اشاره دارند و سود سهام دو برابر یا حتی سه برابر شده است، نباید سود خود را بگیرید و بایستی با این میل مبارزه کنید. این صبر پولادین که برای باز نگه داشتن چنین معاملاتی تا زمان ثمردهی لازم است، یکی از عواملی است که تفاوت میان جادوگران بازار سهام و معامله گرهای عادی را مشخص می کند. حداکثر استفاده از فرصت های معاملاتی، یکی از عوامل مهم در موفقیت آن هاست. برای موفقیت در بازار سهام باید فلسفه معاملاتی خودتان را ایجاد کنید. پژوهش و بررسی دقیق بر روی فلسفه معاملاتی، برای ایجاد اعتماد لازم جهت ادامه کار در شرایط سخت، ضروری است. همواره چنین شرایطی پیش می آیند، حتی در موفق ترین روش ها.

نگاهی به فیلم آستیگمات؛ روایتی واقع گرایانه از آسیب های اجتماعی...
ما را در سایت نگاهی به فیلم آستیگمات؛ روایتی واقع گرایانه از آسیب های اجتماعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sadrolgharavi بازدید : 150 تاريخ : پنجشنبه 15 اسفند 1398 ساعت: 17:32